امتحانها تمام شده، نمرهی هجده واحدم وارد و تایید شده و از معدلم کاملا راضیام. رابطهای آرام و دلچسب دارم که باعث جریان یافتن آدرنالین در خونم میشود. اما چند روزیست علائم کرونا دارم، پنجشنبه تست دادم و فردا نتیجهاش مشخص میشود. کمی ترسیدهام. کمی بیشتر از کمی به مرگ فکر کردهام اما به کسی نگفتهام چون آدمها مرتب سراغ حالم را میگیرند و لبخند به لبم میآورند و درست نیست که با بیان این فکرها نگرانشان کنم.
اشتراک گذاری در تلگرام
بیا با همین قدمهای کوتاه من تمام شهرو قدم بزنیم. که بهم بگی هر وقت خسته شدی بگو تا بغلت کنم و من بگم میشه همین الآن خسته شم؟ که یه بلهی کشدار بگی و خیز بگیری بغلم کنی و مقاومت کنم و بخندیم. بیا بلند بخندیم. اینقدر که همهی دنیا صدای خندههامونو بشنون، به هم نشونمون بدن و بگن این دیوونهها رو ببین. آره بیا دیوونه باشیم. این دنیا بدون دیوونگیهامون تاریک میشه. سیاه میشه. برای ادامهی زندگی، بغلم کن عزیزدل.
اشتراک گذاری در تلگرام
چند روز پیش یه توییت دیدم که نوشته بود دوستی صمیمی ای که تبدیل به رابطه میشه>>>>>>>> و با خودم فک کرده بودم راست میگهها. قشنگ کلی همدیگه رو شناختین با تمام زوایای روح هم آشنایی دارین بعد از هم خوشتون میاد و میرین تو رابطه. حالا باورم نمیشه که واسه خودم اتفاق افتاده:) بماند به یادگار، بامداد زیبای ۲۳ تیر.
اشتراک گذاری در تلگرام
ساعت ۳ شب است. همین چند دقیقه پیش استوریهای ف و میم را دیدهام که یکدیگر را بعد از دو ماه دیدهاند و به هم چسبیدهاند و دست این یکی روی بازوی آن یکی است و ماسکهایشان روی چانه است و دارند میخندند. غمگین شدهام. به امیرمهدی که مشغول حرف زدن باهاش بودم گفتهام من غمگینم. و توضیح دادهام چرا و یک ویدیو مسیج در حال گریه براش فرستادهام. امیرمهدی نگرانم شده و هی میگوید گریه نکن. مسخره بازی درمیآورد. دلداری میدهد.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت